نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





کسی رادوست دارم که بی وفایی هایش دلنشین است

!!‎قلبم‎ ‎‏ یکی را در قلب خویش عاشقانه دوست میدارم ، کسی که نگاه عاشقانه مرا ندید و لحظه ای که به او لبخند زدم نگاهش به سوی دیگری بود . آری یکی را از ته دل صادقانه دوست میدارم ، کسی که لحظه ای به پشت سرشنگاه نکرد که من چگونه عاشقانه به دنبال او میروم . کسی را دوست میدارم که برای من بهترین است ، از بی وفایی هایش که بگذرم برای من عزیزترین است.

[+] نوشته شده توسط ghasem در 11:57 | |







فاصله

!!‎فاصله‎ ‎‏ بين منو تو فاصله است كاش ميشد تو به لبخندي اين فاصله را برداري تو بدان ماهم تويي دلدار و همراهم تويي عشقم تويي مهرم تويي سرمايي جانم تويي تو بمان با من بمان تنها وحيرانم بمان اين منم يارت منم سرمست همراهت منم

[+] نوشته شده توسط ghasem در 11:57 | |







عشق خیالی

!!‎اشتباه‎ ‎‏ ذهن را درگیر با عشقی خیالی کرد و رفت جمله های واضح دل را سوالی کرد و رفت چون رمیدنهای آهو ، ناز کردنهای او دشت چشمان مرا حالی به حالی کرد و رفت کهنه ای بودم برای اشکهای این و آن هرکسی ما را به نوعی دستمالی کرد ورفت ! ابر هم در بارشش قصد فداکاری نداشت عقده در دل داشت ، روی خاک خالی کرد و رفت آرزویم با تو بودن بود،کوشیدم ، ولی واقعیت را به من تقدیرحالی کرد و رفت

[+] نوشته شده توسط ghasem در 11:57 | |







پرواز

!!‎دل دیونه‎ ‎‏ کرده ام امشب پرواز با پر خیال تو تا اوج تا انجا که جز من و تو کسی نباشد دلم... یک مزرعه می خواهد یک تو یک من وگندمزاری طلایی رنگ که هوایش اکنده با عطر نفس های تو باشد چه زیباست وقتی من در گندمزار طلایی رنگ همراه با رقص افتاب می رقصم و غلت می خورم و درون اغوش تو جای می گیرم چه زیباست وقتی بازوان تو بالشتی برای تخت مزرعه خیال من می شود چه زیباست وقتی خوشه های گندم محو من و تو می شوند وما از شرم نگاهشان سرخ می شویم چه ارامش بخش است وقتی تو در بستر بی قرار شب در میان گندمزار موهایم می رقصی و غلت می خوری و ارام مرا در اغوش خود جای می دهی چه ارامش بخش است وقتی سینه ات تکیه گاهی برای سرم می شود چه ارامش بخش است وقتی حرارت تنت سردی زمستان را برایم تابستانی گرم می کند چه پر هیاهوست وقتی ستاره ها به هم اغوشی ما چشمک می زنند و مهتاب رقص نورش را در بستر عاشقانه ی ما اجرا می کند و ما از شادی این عشق مانند افتاب در طلوع فردایی دیگر در هم ذوب میشویم و چه خیالی است این پرواز وقتی می دانم تو هیچ گاه در زندگی من طلوع نخواهی کرد...

[+] نوشته شده توسط ghasem در 11:57 | |







خیالات

!!‎عشق‎ ‎‏ دختر:خوشگل پسر:نه دختر:دوستم داری پسر:نه دختر :اگه بمیرم برام گریه نمی کنی پسر:نچ دختر اشک تو چشماش جمع شدو پسر بغلش کردوگفت:تو خوشگل نیستی زیباترینی...دوستت ندارم عاشقتم اگه بمیری برات گریه نمی کنم... منم میمیرم....

[+] نوشته شده توسط ghasem در 11:57 | |







سکوت

!!‎سکوت‎ ‎‏ حجم خالیه سکوتم با ترانه پرنمیشه خلوتم با خاطرات عاشقانه پر نمیشه تونگاه اینه پر شد همه ی بود ونبودم همه ی ترانه هایی که برای تو سرودم عاشق رنگ صداتم ولی چشمام پر دردهباغچه ی دلتنگی من باغی از گل های زرده اما وقتی تو نباشی موندنم فقط بهونست هم صداست با بی پناهی غزلای عاشقونست میرم و رو تن جاده جای پای من میمونه جای پای عابری که مقصدش رو نمیدونه ...

[+] نوشته شده توسط ghasem در 10:4 | |







گله ای نیست

!!‎دوست‎ ‎‏ گفتی که مرا دوست نداری گله ای نیست بین من و عشق تو ولی فاصله ای نیست گفتم که کمی صبر کن و گوش به من کن گفتی که نه باید بروم حوصله ای نیست پرواز عجب عادت خوبیست ولی حیف تو رفتی و دیگر اثر از چلچله ای نیست گفتی که کمی فکر خودم باشم و آن وقت جز عشق تو در خاطر من مشغله ای نیست رفتی تو خدا پشت و پناهت به سلامت بگذار بسوزد دل من مساله ای نیس

[+] نوشته شده توسط ghasem در 10:4 | |







عشق

!!‎عشق‎ ‎‏ يك عشق عروج است و رسيدن به كمال يك عشق غوغاى درون است و تمناى وصال يك عشق سكوت است و سخن گفتن چشم يك عشق خيال است و خيال است و خيال....... من دراين غريت و تنهايى تلخ درپس كوچۀ خاموش فراموشى ها ازغم دورى تو و ازدلواپسى رفتن تو دلم به خود مى لرزد

[+] نوشته شده توسط ghasem در 10:4 | |







رویای من

!!‎دیدنت‎ ‎‏ که رویامه که وقتی با منی تنها همین جای جهان جامه منو با بوسه دعوت کن به یک رویای طولانی به یک ارامش مطلق تو یک دریای طوفانی یه امشب کام دنیامو به کندوی عسل وا کن میخوام برگردم از دنیا تو رو به مرگ بغل وا کن تو در من زندگی کردی تو این رویا رو میفهمی خودت درگیر طوفانی تو این دریا رو میفهمی بزار باور کنم هستی بزار برگردم از کابوس بزار پیدا کنم ماهو میون این همه فانوس بزار فردای دنیامو به دستای تو بسپارم واسه پروانگی کردن من این دستارو کم دارم ...

[+] نوشته شده توسط ghasem در 2:9 | |







دلم برایت تنگ شده

!!‎دلتنگتم‎ ‎‏ دلم برات تنگ شده... باحس عجیبی باحال قریبی دلم تنگته پراز عشق وعادت بدون حسادت دلم تنگته گله بی گلایه بدون کنایه دلم تنگته پراز فکر رنگی یه جور قشنگی دلم تنگته توجایی که هیچکی واسه هیچکی نیست وهمه دل پریشن دلم تنگه تنگه واسه خاطراتت که کهنه نمیشن دلم تنگه تنگه برای یه لحظه کنارتو بودن یه شب شد هزارشب که خاموش وخوابند چراغ های روشن منه دل شکسته بااین فکرخسته دلم تنگته باچشمای نمناک تروابری وپاک دلم تنگته ببین که چه ساده بدون اراده دلم تنگته مثل این ترانه چقدر عاشقانه دلم تنگته یه شب شدهزار شب که دل غنچه ی ماه قراربوده باشه تونیستی که دنیابه سازم نرقصه به کامم نباشه چقدرمنتظرشم که شاید از این عشق سراغی بگیری کجا کی کدوم روز منوبا تمام دلت می پذیری منه دل شکسته با این فکر خسته دلم تنگته باچشمای نمناک ترو ابری و پاک دلم تنگته ببین که چه ساده بدون اراده دلم تنگته مثل این ترانه چقدر عاشقانه دلم تنگته دلم تنگتههههههه

[+] نوشته شده توسط ghasem در 1:9 | |







لا لا لا نخواب

!!‎نخواب‎ ‎‏ لا لا لا لا نخواب خواب که دوا نیست دل دیوونه داشتن که خطا نیست میگن دست از سرش بردار " نمیشه" آخه عاشق شدن که دست ما نیست لا لا لا لانخواب سرما تو راهه همیشه عمر خوشبختی کوتاهه میگن با یک فرشته اونو دیدن دروغه جون دریا " اشتباهه" لا لا لا لا نخواب تلخه جدایی کمر خم میشه زیر بی وفایی لا لا لا لانخواب دنیا خسیسه واسه کم آدمی خوب می نویسه یکی لب هاش همیشه غرق خنده یکی پلکاش تو خوابم خیسه خیسه لا لا لا لا نخواب تیره س چراغم مثل آتشفشان می مونه داغم به جون رازقی کم غصه ای نیست داره از بی گلی می میره باغم

[+] نوشته شده توسط ghasem در 1:45 | |







دلتنگی

!!‎دلتنگی‎ ‎‏ نه ! دلتنگی آن نیست که مرا اینگونه محکوم به سکوت کرده است انتظار آن نیست که اینگونه مرا محکوم به بیقراری کرده است خیالی نیست ، من همچنان با خیال تو سرمیکنم پس بیخیال… بگذار در حال خودم باشم ، بگذار همچنان من دیوانه دیوانه ات باشم مزاحم خلوتم نشو ، اگر مرا میخواهی سد راه اشکهایم نشو…. بگذار آرام شوم ، بگذار هر چه غم در دلم انباشته ، خالی شود…. این همان راهیست که هم تو خواستی در آن باشی و هم من خو ا ستم تا آخرش با تو بمانم پس چرا به بیراهه میروی، چرا مرا جاگذاشتی و برای خودت میروی؟ مرحبا ، تو دیگر کیستی ، دست هر چه بی وفاست را از پشت بستی…. خودم میدانم بد دردیست عاشقی و همچنان بیمارم ، تا کجا میخواهی بمانی ؟ تا هر جا باشی من نیز میمانم… عشق من هر از گاهی به یادم باشی بدنیست ، هر از گاهی هوای مرا داشته باشی جرم نیست چه کنم ، دلم دیوانه ی توست ، هوایش راداشته باش که دلم تمام دلخوشی اش به توست…

[+] نوشته شده توسط ghasem در 1:45 | |







گفتگوی کودکانه باخدا

!!‎کودک‎ ‎‏ خدای عزیز! به جای اینکه بگذاری مردم بمیرند و مجبور باشی آدمای جدید بیافرینی، چراکسانی را که هستند، حفظ نمی‌کنی؟ خدای عزیز! شاید هابیل و قابیل اگر هر کدام یک اتاق جداگانه داشتند همدیگر را نمی‌کشتند، در مورد من و برادرم که مؤثر بوده. خدای عزیز! اگر یکشنبه، مرا توی کلیسا تماشا کنی،کفش‌های جدیدم رو بهت نشون میدم. خدای عزیز! شرط می‌بندم خیلی برایت سخت است که همه آدم‌های روی زمین رو دوست داشته باشی. فقط چهار نفر عضو خانواده من هستند ولی من هرگز نمی‌توانم همچین کاری کنم. خدای عزیز! در مدرسه به ما گفته‌اند که تو چکارمی‌کنی، اگر تو بری تعطیلات، چه کسی کارهایت را انجام می‌دهد؟

[+] نوشته شده توسط ghasem در 1:16 | |







نمی تونم

!!‎نمی تونم‎ ‎‏ ه میتونم بی تو بمونم اینجا نه پای خسته ی دلم به راهه تو میری وحسرت با تو موندن برای من شروع سرد آهه چشمای شب بازه برای دیدن تو حوض دل عکس قشنگ ماهه راستی واسه دل که تو انتظاره هیچ میدونستی شدی یک الهه به پای خستگی چکیده قلبم چیکه چیکه دلم رو این نگاهه نیستی بدون چشمای سیاهت رنگ دلم مثل چشات سیاهه من از زبون چشم تو شنیدم اینجا سر عاشقا بی کلاهه بازم میگم خواستن تو گناهه دل . عاشق گناه یک نگاهه

[+] نوشته شده توسط ghasem در 1:16 | |







یکی بود هیشکی نبود

!!‎یکی‎ ‎‏ بود اون یکی هم ه وجود یکی بود که بودنش که کنارم موندنش به زندگیم معنی میداد رفت و نمیره اون ز یاد همه وجودم پر کشید قصه ما به سر رسید یکی بود، یکی نبود رفت و دیگه هیشکی نبود….

[+] نوشته شده توسط ghasem در 1:16 | |







زنده بودم اما!!

!!‎زنده بودم‎ ‎‏ من زنده بودم،اما:انگار مرده بودم از بس که روزها را با شب شمرده بودم ده سال دور و تنها،تنها به جرم اینکه- او سر سپرده می خواست،من دل سپرده بودم ده سال می شد آری در ذره ای بگنجم از بس که خویشتن را در خود فشرده بودم در آن هوای دلگیر،وقتی غروب می شد گویی به جای خورشید،من زخم خورده بودم وقتی غروب می شد-وقتی غروب می شد- کاش آن غروب ها را از یاد برده بودم

[+] نوشته شده توسط ghasem در 1:16 | |







ایا این تقدیر منه؟؟

‎تقدیر‎ ‎‏ ‏ تا روزها در جاده دلتنگی بنشینم و افسوس دوری تو را بخورم. درختان جاده زندگیم در حال خشک شدن هستند. افسوس که تو دیگر در کنارم نیستی افسوس که سرنوشت برای ما جدایی را رقم زده . افسوس که هرچه بدوم و بدوم تو دور و دورتر می شوی گفتی ما بدون هم خوشبخت تریم اما.... اما خوشبختی من در با تو بودن بود افسوس که خوشی ها تمام شد افسوس که باهم بودن ها تمام شد اما اگر تو بدون من خوشبختی دوری را تحمل می کنم من و تو دو خط موازی بودیم که هرگز نقاشی پیدا نشد تا دو سر ما را عاشقانه به هم برساند و تا آخر این دنیا موازی خواهیم ماند. لعنت به این دنیا

[+] نوشته شده توسط ghasem در 1:7 | |







دنیای بی وفا

!!‎بی وفا‎ ‎‏ بي طوفان زدۀ دشت جنونم، صيد افتاده بهخونم ، تو چسان مي گذري غافل از اندوه درونم ، بي من از كوچه گذر كردي ، بي من از شهر سفر كردي و رفتي ،قطره اي اشك درخشيد به چشمان سياهم، تا خم كوچه به دنبال تو لغزيدنگاهم ، تو نديدي،نگهت هيچ نيفتاد بهراهي كه گذشتي ، چو در خانه ببستم دگر از پاي نشستم، گويا زلزله آمد خانه فرو ريخت سرمن، بي تو من در همه شهر غريبم ، بي تو كس نشنود ازاين دل بشكسته صدايي، برنخيزد از مرغكپر بسته نوايي، تو همه بود و نبودي ، تو همه شعر و سرودي ، چه گريزي زدر من كه زكويم نگريزي ، گر بميرم زغم دل با تو هرگز نستيزم، من و يك لحظه جدايي، نتوانم نتوانم بي تو زنده نمانم.

[+] نوشته شده توسط ghasem در 23:51 | |







بی وفا

!!‎بی وفا‎ ‎‏ لام اي بي وفا اي بي ترحم توهم خنجرشدي مانندمردم سلام اي آشنا بارنگ خونم توكه آتيش زدي به استخونم نميخوام حالتو حتي بدونم ديگه مردي برام اره همونم هموني كه زموني قلب شوباختهمون كه لحظ هاشوباتو مي ساخت هموني كه برات هرلحظه مي مردتوهر هق هقش اسم تو مي بر دحالاآروم نشستم رويزانوم ديگه حرفي ندارم باتوخانم تعجب مي كني آره عجيبه نمي خوامت بروشدي غريبه خيال كردي هميشه زيرپاتم تومي ري وهميشه چشمبه راتم برات كافي نبودحتي جوانيم تمام شدعشق باتومهربوني ديگه هرچي گشيدم بسه دخترنمي بينم اين خوب بهترديگه بسه برام هرچي گشيدم فريب بودكه من ازتونديدم عجب حتي دريق ازيك محبت دريق حتي كمي درتوصداقت نه نفرينه چرااين رسم مانيست مي دونم اين همه درد شمانيست تعجب مي كني آره عجيبه نميخوامت ديگه شدي غـــريبه

[+] نوشته شده توسط ghasem در 23:51 | |







دلنوازان

!!‎غروب‎ ‎‏ توروازخاطرم برده تب تلخ فراموشي دارم خوميكنم بااين فراموشي وخاموشي چراچشم دلم كوره عصاي رفتنمسسته كدوم موج پريشوني توراز ذهن من شسته خدايا فاصلت تامن خودت گفتي كه كوتاهه ازاين جاكه من ايستادم چقدرتاآسمان راه من ازتكراربيزارم ازاين لبخند پژمرده ازاين ا حساسه ياسي كه تورازخاطرم برده به تاريكي گرفتارم شبم گم كرده مهتاب بگيرازچشماي كورم عذاب كهنه خواب چراگريه ام نمي گيره مگه قلب من ازسنگه خدايا من كجا ميرم كجاي جاده دل تنگه مي خوام عاشق بشم اما تب دنيانميزاره سرراه من درخت سيب مي كاره

[+] نوشته شده توسط ghasem در 23:51 | |







!!‎د‎ ‎‏

[+] نوشته شده توسط ghasem در 22:43 | |







!!‎د‎ ‎‏

[+] نوشته شده توسط ghasem در 22:43 | |







!!‎د‎ ‎‏

[+] نوشته شده توسط ghasem در 22:43 | |







!!‎دل‎ ‎‏

[+] نوشته شده توسط ghasem در 22:43 | |







!!‎عشق‎ ‎‏

[+] نوشته شده توسط ghasem در 22:43 | |







!!‎شکسته‎ ‎‏ شکستند دل نازکم ، بس نبود؟! تفال به قران زدند ، بس نبود؟! ببافتند آسمان و ریسمان به زحمت به هم ، برایم خدایی این همه درد ،بس نبود؟ بگفتند که صد جد آنسوتر اش چنین و چنان کرده اند، بس نبود؟ به جرم نکرده محکوم شدم بگفتند جلف و لا یعقل است، بس نبود؟! هنوزم تو خواهی صبوری کنم؟ شب و روز من شد سیه ، بس نبود؟! نه دیگر بس است، هر چه دیدم بس است! نه دیده، که هر چه شنیدم بس است! بدان گرچه تا بینهایت نکویی کنم چنان سنگدل اند که فریاد برارند ، بس نبود!!

[+] نوشته شده توسط ghasem در 22:43 | |







قلبم داغونه

!!‎خسته ام‎ ‎‏ قلب شکسته و دلتنگم و باز در یک سکوت تلخ و یک عالمه دلتنگی اسیرم.... باز دلم از دنیا و از این زندگی گرفته است.... سهم من در این لحظات تلخ دو چشم خیساست و یک قلب شکسته.... قلبی شکسته که دیگر هیچ امیدی به زندگی دوباره ندارد! احساس تنهایی میکنم ؛ احساس میکنم تنهایی دوباره جای خالیعشق را با حضور سردش پر کرده است..... تمام نگاهم به قاب عکست است تو را میبینم و حسرت آن روزهای شیرین با هم بودنمان را میخورم و دوباره چشمهایم مثل همیشه بهانه تو را میگیرند! چه یادگاریهای تلخی را از عشقمان برجا گذاشتی ..... دو چشم خیس ؛ یک قلب شکسته و نا امید ؛ چند خاطره تلخ ؛ یادگاری از عشق تو بود ای بی وفا! دلم خیلی گرفته؛ اینبار دیگر کسی نیست که دلم را با حرفهایش آرام کند؛ با من درد دل کند و به من امید و دلگرمی بدهد ؛ دیگر کسی نیست که با دستان مهربانش اشکهای مرا از گونه هایم پاک کند و هم پایم گریه کند ..... تنها خودم هستم ؛ دل پر از دردم است و یک بغض کهنه در گلویم.... هوای دلم ابری است و دلگرفته ؛ کاش دلم بارانی میشد تا از این حال و هوای تلخ بیرون بیایم.... کجایی ای یار بی وفایم ؟ کجایی که زندگی بدون تو یک کابوس است! دلم بدجور هوایت را کرده است ؛ چرا رفتی؟ رفتی و دلم را با خود نبردی .... رفتی اما بدان که اینجا تنهاتر از مندیگر هیچ تنهایی نیست ؛ رفتی اما بدان که دیگر در این دنیاهیچکس مثل من دیوانه وار تو را دوست نخواهد داشت..... هنوز هم چشمهایم از دوری تو بارانی است ؛ و هنوز هم تو با همه بی وفایی ها و سنگ دلی هایت برای من مقدس و عزیزی... تو لیاقت این قلب شکسته مرا داری و خواهی داشت.... و باز در یک سکوت تلخ و یک عالمه درد نگفته در دلم اسیرم! کاش بودی و با من درد دل میکردی ؛ کاش بودی و مثل گذشته به من امید میدادی.... مرا با ان صدای مهربانت آرام میکردی ؛ مرا با آن کلام رویاییت درمان میکردی.... همان کلامی که گویا مدتی است فراموش کرده ای و دیگر بر زبان نمی آوری.... اما من هنوز هم به تو میگویم آن کلام مقدس را .....! دوستت دارم عزیزم... زندگی بدون تو همین است .... دلتنگی ؛ غم ؛ غصه ؛ گریه ! زندگی بدون تو همین است .... یک دل ابری و گرفته و یک عالمه درد دردل! همانی قلبی که با حضورت یک خانه سرخ و پر از صفا و صمیمیت شده بود اینک یک ویرانه شده ؛ که در آن ویرانه یک پنجره شکسته و بسته رو به خوشبختی یک قاب شکسته از عکس تو و یک دنیا دلتنگی است...... دلم بدجور گرفته است ؛ دلی که دیگر حتی با بهانه های چشمانم نیز آرام نمی شود! چشمانم از من شاکی اند ؛ قلبم مرا نفرین میکند و دستانم تشنه گرفتن دستان مهربان تو اند !

[+] نوشته شده توسط ghasem در 13:39 | |







خلوت

!!‎خلوت‎ ‎‏ آغاز می کنم روزی دیگر را در میان لحظه های خوب زندگی گوش می دهم به ناقوس سیال عشق آنجا روح زیبای خیال چون کبوتری به خلوتم بال می گشاید دلم می خواهدتبسم را بدزدم از خورشید وچون قطره ی شبنم بلغزم در میان برگ می خواهم از این دریچه ی باز پر بگشایم بسوی تو می خواهم با لطافت نسیم ٬بوزم در هوای تو پنهان شوم در شبنم عشق چون قطره رها شوم در دستهای تو تشنه صبحم با یک نسیم سرد تشنه طوفان عشق وحشی دریا می خزم در بستر رویای شب درانتظارموج بوسه های تو می روم به ساحلی دور....

[+] نوشته شده توسط ghasem در 23:56 | |







دیگه رو شونه های من جایی نمونده واسه تو

‎منتظرم‎ ‎ دیگه روی شونه های من جایی نمونده واسه تو همین الان می خواهم بگم از جلوی چشام برو بذار که دیگه تنها باشم تو سرزمین بی کسی دیگه نمی خوام که بگم برای من مقدسی فردا اگر از راه نمی آمد من تا ابد کنار تو می ماندم من تا ابد ترانه های عشقم را در آفتاب عشق تو می خواندم در پشت شیشه های اطاق تو آن شب آن شب نگاه سرد و سیاهی داشت دالان دیدگان تو در ظلمت گویی گویی به عمق روح تو راهی داشت رنگ چشای روشن عشق مثل ستاره روشن این دل بیقرار من واسه نگاهت می تپه اما دیگه نمی تونم یه لحظه اینجا بمونم می خام که تا آخرین نفس شعرهای غمگین بخونم شعرهای غمگین بخون

[+] نوشته شده توسط ghasem در 18:59 | |







لحظه لحظه

‎دروغ‎ ‎ دلم می خواست برای یکباربرای یکبارهم که شده دستهای مهربانت رابه امانت برروی شانه هایم بگذاری تا گرمی داشتن تکیه گاهی مهربان راحس کنم صدای قدم هایت راکه میشنوم تمام صداهادرنظرم بی معنا جلوه می کنند ای بهترین تمام لحظاتم درسکوت روزهای زندگی ام ودرتاریکی شبهای بی کسی ام ازتوسخن می گویم تمام لحظات دلتنگی ام بهانه ی تورامیگیرند برای امدنت لحظه ها نیز لحظه شماری میکنند وبرای دیدن دوباره ات تمام دیده ها بی تابی

[+] نوشته شده توسط ghasem در 22:59 | |







رفت

!!‎خدا‎ ‎‏ برای ماندنش به خدا التماس کردم از خدا خواستم از حمایت ما رو بر نگرداند که من بی او هیچم نیمه شب ها برایش دعا کردم اه کشیدم ولی او رفت و خدا گریه هایم را نشنید و ندید و دعا هایم را نشنید و مورد اجابت قرار ندادو او را برد و ان زمان بود که من از همه و هر چه داشتم بریدم و های های گریستم و او رفت و من فقط ناظر رفتن او بودم رفتنی که هیچ امیدی به بازگشت ان ندارم ونخواهم داشت و امروز من او را برای همیشه از دست داده ام نه می توانم او را حس کنم و نه در آغوش بگیرم اورفت گر چه برایم همیشه ماندگار است

[+] نوشته شده توسط ghasem در 1:16 | |







زخم دل

!!‎دل زخمی‎ ‎‏ زخمای رو دلم یکی دوتا نیست واسه زخم تازه دیگه جایی نیست داشتم فراموش می کردم دیگه تو رو تو رو خدا برو این دل دیگه مال تو نیست دنبالش نیا مال تو نیست از همون راهی که اومدی برگرد این دل دیگه مال تو نیست عکستو آتیش زدم و عشقت رو کشتم تو دلم دیگه اجازه نمی دم بازی کنی با این دلم این دل دیگه نمی خوره اینبار دیگه گول تورو حتی حاضر نیستم به زبون بیارم اسم تو رو دارم میرم دارم میرم دل تو رو تنها میذارم دنبالم نیا دیگه حوصله ی تو رو ندارم آخ امان از این دلم حرف منو گوش نمی ده خودت بیا بهش بگو منو نمی خوای دیگه چاره ای نیست انگار دلم باید رو تو پا بذارم این جزیی از عاشقیه که تو رو تنها بذارم اگه بری منم می رم و دیگه بر نمی گردم باور کن نباشی یه کوه یخ سردم این دل که میبینی دیگه دل قدیم نیست باور کن نباشی دنبالت نمی گردم هر چی میکشم دیگه از دست تو دیگه دلم چرا نمی ذاری منم مثل همه ساده برم هرچی می سوزم و صدام در نمیاد کافیه تصمیممو گرفتم تنهات می ذارم دلم دنبال بهونه نگو که تنها میمونی عاشقی هیچ خبری نیست آخرش تنها میونی بهتره تنها بمونی تنهایی خیلی بهتره اون وقت کسی نیست که بترسی بمونه یا بره

[+] نوشته شده توسط ghasem در 12:32 | |







ای دل من

!!‎ای دل من‎ ‎‏ ای دل من چرا صدات در نمیاد این همه آزارت میدن چرا صدات درنمیاد هر کی از راه می رسه یه زخمی به تو میزنه چرا هیچی نمی گی چرا صدات در نمیاد آروم بگیر دل بی تابم دیوونم نکن دل بی تابم آتیشم نزن دل بی تابم فراموشش کن دل بی تابم نفرین نمی کنم تو رو هر جا می خوای بری برو نگو قسمت نبوده خودت نخواستی برو هر جا می خوای تو برو دیگه دل تو رو نمی خواد این عشق تو مرده این دلم تو رو نمی خواد ای دل من دیگه بسه از عاشقی شدم خسته نمی خوام که عاشق باشی دیگه بسه تو این روزا دوره زمونه دیگه هیچکس عاشق نمی مونه تو عاشق شی دل میسوزی چند بار سوختی دیگه بسه

[+] نوشته شده توسط ghasem در 10:51 | |







دلم گرفته امشب

!!‎دلم گرفته‎ ‎‏ بازم دارى مى بارى اى دل تنها هیچى ازت نمونده اى دل تنها اون که رفته دیگه رفته بر نمىگرده بسته چشم انتظارى ای دل تنها رو کى قسم مى خوردى اى دل تنها واسیه کى میمردى اى دل تنها بشکنه این دستایى که نمک نداره جواب خوبى بدیه اى دل تنه

[+] نوشته شده توسط ghasem در 17:36 | |







دل شکسته

!!‎دلم شکسته‎ ‎‏ چته گریه می کنی دل شکسته باز دوباره کی پر و بالتو بسته یه چشت اشک یه چشت خون دلکم ای دل داغون این همه سوختیو ساختی بس نبود ؟؟؟؟؟؟ همه دنیا رو شناختی بس نبود؟؟؟؟؟ این همه تو این قمار زندگی همه زندگیتو باختی بس نبود؟؟؟؟؟ چته گریه می کنی دل اسیرم باز دوباره سادگی کردی گذاشتی باز بره یا هنوز منتظری عمرتو پشت پنجره یه چشت اشک یه چشت خون دلکم ای دل داغون الهی برات بمیرم دلکم ای دل داغون چته گریه می کنی دل اسیرم

[+] نوشته شده توسط ghasem در 17:36 | |








[+] نوشته شده توسط ghasem در 14:28 | |







غریب

!!‎غربت‎ ‎‏ مسافر شهر غمي . . . .غريبي مثل خودمي تو صورتت پر از غمه . . . . . غصه داري يه عالمه دوست داري درد دل كني . . . . . دلت گرفته ازهمه . . . غريب توي غربت . . . . . نگي چي شد محبت بگي ميگن ديوونس . . . . . حرفاش چه بچه گونس تقصير آدما نيست . . . . . اينهمه درد دوا نيست آبه و نون و نفس . . . . . كجا اومدي تو قفس . . . تو هم مثل همه ماها . . . . . سر دو راهي موندي و دلو به درياها زدي . . . . . گفتي غريبي بهتره واس همه در به درا . . . . . اين ديگه راه آخره . . . تو شك و توي ترديد . . . . . چشمات كجا رو ميديد ؟

[+] نوشته شده توسط ghasem در 10:51 | |







پیمان با ماه

!!‎دل دیونه‎ ‎‏ می خواهم امشب از ماه قول بگیرم که هروقت دلم برایت تنگ شد در دایره حضورش تو را به من نشان دهد می خواهم امشب با رازقی ها عهد ببندم هر وقت دلم هوای تو را کرد عطر حضور مهربان تو را با من هم قسمت کنند می خواهم امشب با دریای خاطره ها قرار بگذارم که هروقت امواج پر تلاطم یادها خواستندقایق احساس مرا بشکنند دست امید و آرزوی تو مرا نجات دهد می خواهم امشب با تمام قلب هایی که احساس مرا می فهمند و می شنوند پیمان ببندم که هر وقت صدای قلب بی قرار م را هم شنیدند عشقم را سوار بر ضربانهای بی تابی به تو برسانند....!!‎تنها‎ ‎‏

[+] نوشته شده توسط ghasem در 4:4 | |







سوختم

سوختن با تو به پروانه شدن می ارزد* عشق این بار به دیوانه شدن می ارزد گرچه خاکسترم و همسفر باد ولی * جستجوی تو به بی خانه شدن می ارزد!!‎سوختم‎ ‎‏

[+] نوشته شده توسط ghasem در 4:4 | |







خیانت

وقتی دیر رسیدم و با دیگری دیدمت ، فهمیدم که گاهی هرگز نرسیدن بهتر از دیر رسیدن است .!!‎اغوش دیگری‎ ‎‏

[+] نوشته شده توسط ghasem در 23:35 | |