دل دیونه







نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





شعر

دل تو مثل دلم اينهمه دلتنگ كه نيست بخدا جنس دلم مثل دلت سنگ كه نيست همه حرفات پر كذب و پرنيرنگ و فريب عشق من مثل تو و عشق تو بيرنگ كه نيست تنم اينجاست همه فكر وخيالم پيش تو تو كه آرومی، آخه تو دل تو جنگ كه نيست وقتی که رفتی ، واسه من حتی دلت تنگ نشد خونه ی عشق و شناختن كار هر سنگ كه نيست**¤ *¤*¤¤**¤ *¤*¤¤**¤ *¤*¤¤**¤ *دوست دارم پرواز کنم تا کهاز میان ابرها بگذرم و به وسعت عشق تو دست یابم دوست دارم که تنها در گوشهای خلوت گزینم تا که شاید ذره ای از زجرهایت را حس کنم دوست دارم در نگاه عاشقت قرق شوم تا که شاید گرمی اشکهایت را لمس کنم دوست دارم زیر دوش آب سرد ساعتی بی اختیار بایستم تا کهشاید تلخی آن لحظه را زندگیکنم دستم را در زیر خاکستر خاموش عشقت فرو بردم اما سوختم سوختم از آتش روشن زیر خاکسترت**¤ *¤*¤¤**¤ *¤*¤¤**¤ *¤*¤¤**¤ *اي ستاره، اي ستاره ي غريب! ما اگر ز خاطر خدا نرفته ايم، پس چرا به داد ما نمي رسد؟! ما صداي گريه مان به آسمان رسيد، از خدا چرا صدا نمي رسد؟**¤ *¤*¤¤**¤ *¤*¤¤**¤ *¤*¤¤**¤ *من را به غیر عشق به نامی صدا نکن غم را دوباره وارد این ماجرا نکن بیهوده پشت پا به غزلهای من نزن با خاطرات خوب من اینگونه تا نکن**¤ *¤*¤¤**¤ *¤*¤¤**¤ *¤*¤¤**¤ *زندگی ادامه داره حتی وقتی ما نباشیم اگه آشنا بمونیم یا مث غریبه ها شیم زندگی همینه جونم گاهی همرنگ خزونه با حقیقت جون می گیره گاهی هم رنگین کمونه گاهی هم مثل یه ماهی توی یک تنگ طلاییآره رسم دنیا اینه چه بخواهی چه نخواهی**¤ *¤*¤¤**¤ *¤*¤¤**¤ *¤*¤¤**¤ *رفتم مرا ببخش و مگو او وفا نداشت راهی به جز گریز برایم نمانده بود این عشق آتشین پر از درد و بی امید در وادی گناه و جنونم کشانده بود رفتم که داغ بوسه پر حسرت تو را با آبهای دیده ز لب شستشو دهم رفتم که نا تمام بمانم در این سرود رفتم که با نگفته به خود آبرو دهم رفتم مگو مگو که چرا رفت، ننگ بود عشق من و نیاز تو و سوز و ساز ما از پرده خموشی وظلمت چو نور صبح بیرون فتاده بود به یک بارهراز ما رفتم که گم شوم چو یکی قطره اشک گرم در لابلای دامن شبرنگ زندگی رفتم که در سیاهی یک گور بینشان فارغ شوم ز کشمکش و جنگ زندگی من از دو چشم روشن و گریان گریختم از خنده های وحشی طوفان گریختم از بستر وصال به آغوش سرد هجر آزرده از ملامت وجدان گریختم ای سینه در حرارت سوزان خود بسوز دیگر سراغ شعله آتش ز من مگیر میخواستم که شعله شوم سرکشیکنم مرغی شدم به کنج قفس خسته و اسیر روحی مشوشم که شبی بی خبر ز خویش در دامن سکوت به تلخی گریستم نالان ز کرده ها و پشیمان ز گفته ها دیدم که لایق تو و عشق تو نیستم**¤ *¤*¤¤**¤ *¤*¤¤**¤ *¤*¤¤**¤ *به چه می خندی !؟ به چه چیز!؟ به شكست دل من یا به پیروزی خویش !؟ به چه می خندی...!؟ به نگاهم كه چه مستانه تو را باور كرد!؟ یا به افسونگریه چشمانت كه مرا سوخت و خاكستر كرد...!؟ به چه می خندی !؟ به دل ساده ی من می خندی كه دگر تا به ابد نیز به فكر خود نیست !؟ یا به جفایت كه مرا زیر غرورت له كرد !؟ به چه می خندی !؟ به هم آغوشی من با غم ها یا به ........ خنده داراست.....بخند**¤ *¤*¤¤**¤ *¤*¤¤**¤ *¤*¤¤**¤ *زندگي يعني بازي. سه ، دو ، يک … سوت داور............ بازي شروع شد!!! دويدي ، دست و پا زدي ، غرق شدي ، دل شکستي ، عاشق شدي ، بي رحم شدي ، مهربان شدي…بچه بودي ، بزرگ شدي ، پير شدي سوت داورــــــ0?ــــــــــ بازي تمام شد... زندگي را باختي اشکاتو پاک کن همسفر گاهي بايد بازي رو باخت اما اينو يادت باشهباز مي شه زندگي رو ساخت**¤ *¤*¤¤**¤ *¤*¤¤**¤ *¤*¤¤**¤ *
‎‏'دوستت

 

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






[+] نوشته شده توسط ghasem در 15:11 | |